Rise & Fall of Practically everybody

 

با یکی از دوستام که داشت از ایران می رفت حرف کارهایی شد که می خواستیم بکنیم و نشد. فکر کردم یه لیست از این کارا بنویسم و ببینم چی کار کردم و چیکار می خوام بکنم؟

لیست از این باید قاعدتا طولانی تر باشه... اینا چیزاییه که یادم میاد.

1-  دیدن هند , انگلستان, فرانسه, ایتالیا, مصر, یونان و امریکا

هند و فرانسشو رفتم...ایتالیارم از اونور مرزش دیدم...کلی جای دیگه رفتم ... مصرو یونانو دیگه علاقه ای ندارم ببینم..بقیه سر جاشه! شاید ژانویه لندنم خط خورد از لیست

۲-  دیدن سه آتشکده بزرگ ایران

هنوز نتونستم برم

3- دیدن کلیساهای های بزرگ ایران

کلیسای سنت استپانوسو زیاد دیدم..بقیه رو نه

4- یکبار به عنوان توریست برم آبادان

هنوز نشده

5- خریدن یک 206 اتوماتیک مشکی

خب الان ماشینی که دارم خیلی بهتره...ولی مثل اینه که خودنویس مون بلان داشته باشی ولی دلت پیش خودنویس فشنگی پلیکان باشه!

6- دیدن یک بازی لیکرز از نزدیک ( نه لزوما در لس آنجلس)

قاعدتا نشده – الان  در ونکوور یا هر جای دیگه کانادا هم قبوله به شرطی که لیکرز ببره

7- مسافرت با جیپ یا موتور سیکلت درست و حسابی به کویر

صاحب جیپ رفت زن گرفت زنشم وادراش کرد جیپه رو بفروشه یه پراید 2 گانه سوز بخره! الان من دنبال اینم که یک موتور سیکلت جاده ای خوب پیدا کنم! جدی هم میگم اگر کسی سراغ داره بگه

8- یک مسافرت با کوله پشتی به قلعه بابک

رجوع به مورد 7

9- دیدن ارس

به کرات دیدمش

10- صحبت کردن به 2 زبان غیر از فارسی

این کلک بود! چون انگلیسیو همون موقع هم بلدبودم...فرانسه یاد گرفتم...حالا به لیستم عربی و روسی و ترکی هم اضافه شده که می خوام بینشون انتخاب کنم

11- خلاص کردن مدعیان از عقده آکادمیک نبودن من

ادامه دارد! من هیچوقت آکادمیک نبودم...که از درس به هر شکلش بدم میومده و میاد...اگر میشد رفته بودم هنرستان قدس ماشین ابزار خونده بودم! الان برای اینکه مدعیان ( اعم از آقایون و خانومهای مهندسین و دکاتیر – یعنی دکترها) روشون کم بشه می خوام MBA بگیرم...اما خودمو به زحمت نمی اندازم

12-دنبال کردن یک ورزش به شکل حرفه ای

نشد! هرگز...شاید اسکواش در زندگی بعد

12+1-یاد گرفتن تیر اندازی ( شکار)

منصرف شدم....

من نمی دونم قبلن کسی اینکارو کرده یا نه...اما بدم نمیاد راجع به این آدما بدونم که اونها چی فکر می کنند

سایه ...نیلگون....هات چاکلت....ندای از بالای دیوار...آمیب

 

بعدالتحریر: این افراد بند یازده...یکسری افراد خاص هستند...نو آفنس تو انی بادی

 

ارم و جیرجیر

 

اینکه میگن یارو کرم داره رو امروز فهمیدم یعنی چی

یعنی همین یه ۲۰ دقیقست

 

 

Last Man standing

 

دیدی یه تیمی...مثلن ایرلند شمالی...اسکاتلندی...چیزی

داره مثلن با برزیل بازی میکنه دقیقه ۸۹ ....۵تا گلم خورده....گزارشگر چهار حرفی تلویزون ایرانم داره می گه :

بله این بازیکنان تیم فلان جلوی برزیل هیچ حرفی برای گفتن ندارنو و از این زرت و پرتای اضافه

بعد یهو مثلن دفاع راسته تیمه توپو ور می داره ۸ تا برزیلیو دریبل می زنه یه سانتر اورلوپ می اندازه روی سر نوک حمله شون وسط دفاع برزیل....یارو هم زرت چکشی هد می زنه وسط دروازه همه تیم و نیمکتو دروازه بانو و مربی و تماشاچی برزیل خشکشون می زنه

خب؟......من الان حالم حال اون دفاع راستست

 

FIN

 

پی نوشت اول: حالم کماکان از فوتبال امریکای جنوبی به هم می خوره

پی نوشت دوم: تماشاچیاشون نه!

پی نوشت چهارم: من زیاد فوتبال دوست ندارم

پی نوشت سوم: این اصلن راجع به فوتبال نیست

پی نوشت پنجم: جای سوم و چهارم بر عکسه